جدول جو
جدول جو

معنی اکرا سر - جستجوی لغت در جدول جو

اکرا سر
از توابع دهستان جنت رودبار رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ سَ)
بر سر. (آنندراج). گرد سر. گرداگرد سر:
بسکه از نرگس تو فتنه فزوده ست رواج
دامن فتنه چو دستار فرا سر پیچم.
ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج).
، زیر سر: همانجا خفتی بر زمین و بالش فرا سر نه. (تاریخ بیهقی). رجوع به فرا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ)
اکاسره. جمع واژۀ کسری. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به اکاسره و کسری و خسرو شود
لغت نامه دهخدا
(اِ سَ)
دهی از بخش رامسر شهرستان شهسوار. سکنه آن 220 تن است آب آن از چشمه سار و محصول عمده آنجا غلات و سیب زمینی و عسل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام رود بابل آنگاه که رود بابل از چهل آب فیروزکوه سرچشمه میگیرد و در بابلسر بنام رود بابل نامیده میشود، نام موضعی بدانجا
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کرّ، به معنی مندیل و... (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کر شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نوع کبیر صامریوما است. (تحفۀ حکیم مؤمن). صامریوما. آفتاب گردان. طورنه شوالی. (یادداشت مؤلف). صامریوما. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 57). و رجوع به صامریوما شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با کرس شدن ستور.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکرار
تصویر اکرار
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
فرهنگ لغت هوشیار
دری تنگ در آغل گوسفندان که برای خروج یک به یک آنان به بیرون
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه ای که تازه دانه بسته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حومه نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای دهستان دابوی شمالی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
اکراس سیاه، از پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی